سوشیانت

دستیار روانپزشکی،روشهای موفقیت

سوشیانت

دستیار روانپزشکی،روشهای موفقیت

شعری از دکتر شریعتی


از این همه راه ، از فاصله ی این همه فرسنگی که میان ِ من و تو است ، 
در این ساعاتی که می دانم خوابی ، 
و من برای گفتن از این پریشانی ِ جنون آمیزی که یافته ام جز کاغذ و خودکار راهی و چاره ای ندارم ، 
چگونه می توانم از تبی که اندامم را به آتش کشیده است سخن بگویم ؟؟؟
اگر می بودی ،
چشم هایم ، 
نگاه هایم ،
چهره ام ،
دست ها و انگشت های مرتعشم ،
طنین ِ صدایم ،
فریاد ِ کوبه های دیوانه ی قلبم ،
نشستنم ،
ایستادنم ، 
راه رفتنم ،
بی قراری هایم ،
همه ، همه می توانست زبانم را در حرف زدن ِ با تو کمک کنند .
اما حالا !!!
از این همه جز شکل ِ کلمات و حروف ِ الفبا را که همیشه و برای هر کسی و در هر حالی و در گفتن از هر دردی ،
رنجی ، آتشی ، پریشانی یی ،
یکسان و یک شکل اند ........
چه قاصدی دارم ؟؟؟ 



دکتر شریعتی

عذاب وجدان و آرامش

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو

چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه

شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.

پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر

کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.

همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون

به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم

مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده!!
نتیجه اخلاقی داستان: 


عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست.


 آرامش مال کسی است که صادق است.

 لذت دنیا مال کسی نیست که با آدم صادق زندگی می کند.


 آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی میکند.