بیخودی پرسه زدیم، صبح مان شب بشود بیخودی حرص زدیم ، سهم مان کم نشود ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسم ها خوردیم ما به هم بد گفتیم ، ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم روی هر حادثه حرفی از پول زدیم از شما می پرسم ما که را گول زدیم؟
سوشیانت
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 ساعت 09:02 ق.ظ
سلام آقای دکتر ... خییلی ممنون ... همون شیرینی فارغ التحصیلی که خوردید برای عروسی هم بودش دیگه ... دی:::::: ... مرتضی هم تو جلسه بود ... ندیدینش؟ ... یکی از بچه ها به شما میگفت عمو دیانوش ... من گفتم بهش که دایی بیشتر بهتون میاد ... بعد صداتون میکردیم دایی دیانوش ... البته پیش خودمون ها ... ترکیب اسم قشنگیه ... مگه نه؟؟ ... تو جلسه دفاعم نگران بودم دکتر یحیوی بیان سوال اینا بپسن ... نیومدن اصلا ... رفتن از ساری ؟؟ ... یا علی
سلام آقای دکتر ... خییلی ممنون ... همون شیرینی فارغ التحصیلی که خوردید برای عروسی هم بودش دیگه ... دی:::::: ... مرتضی هم تو جلسه بود ... ندیدینش؟ ... یکی از بچه ها به شما میگفت عمو دیانوش ... من گفتم بهش که دایی بیشتر بهتون میاد ... بعد صداتون میکردیم دایی دیانوش ... البته پیش خودمون ها ... ترکیب اسم قشنگیه ... مگه نه؟؟ ... تو جلسه دفاعم نگران بودم دکتر یحیوی بیان سوال اینا بپسن ... نیومدن اصلا ... رفتن از ساری ؟؟ ... یا علی
چرا رفتی؟